حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

جبر و اختیار

یا لطیف

۱. دیشب داشتم به موضوعات متناقضی که گاه در زندگیمان رخ می دهد فکر میکردم . و اینکه اکثر مردم در جایگاه واقعی خود قرار ندارند و مجبورند بر خلاف روحیه و توانمندی و کارایی خود در موقعیت های تحمیلی و اجباری قرار بگیرند . در مورد این اجبار و تحمیل نیز باید گفت شرایط زندگی در وضیعت فعلی و فشارهای اقتصادی انسان را در یک اجبار خودخواسته قرار می دهد . اجبار به تامین اقتصادی و گذراندن زندگی بدون شور و بدور از آرمانها. "زندگی کردن از سر اجبار زنده بودن"

۲. موقعیت های متضاد در رفتار آدم های جامعه نیز فراوان یافت میشود . در کنار من کسی هست که اعمال مذهبی و دینی را طوری انجام میدهد که این تصور ایجاد میشود که این آدم هیچوقت در زندگی به سمت معصیت نرفته است . اما پس از اتمام نماز و مناجات و قرآن و ... به کارهایی دست میزند که آدم از بیان کردن آن حتی در این فضای مجازی نیز شرمنده میشود! قضاوت آن با شما

۳. از کسانی که "به تظاهر تزویر می کنند" تا گذران زندگی کنند متنفرم . تلخ تر آنکه این جنس رفتارها در افراد رو به افزایش است که انعکاس آن را در جامعه فعلی می بینیم . تحمل کردن این آدم های سخیف و بی ارزش هم یکی از همان اجبارهای این زندگی اجباریست . چه کنیم با این همه اجبار!؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد