حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

جشن دلتنگی

یا حق


1)

" و دلت

کبوتر آشتی ست،
در خون تپیده
به بام تلخ


با این همه

                   چه بالا
                               چه بلند

                                             پرواز می کنی "


و جانم در این روزها در اسارت تلخی مانده و اینک نمی دانم با آنچه به چشمانم برای دیدن تحمیل می شود چه کنم؟

      

 2)  " خبر بلبل این باغ بپرسید که من    ناله ای می شنوم کز قفسی می آید "


خدایا قفس را پاسخ جرس قرار مده


                                     " سکوتم سرشار از ناگفته هاست

                                جویای راه خویش باش از این سان که منم

                                     در تکاپوی انسان شدن

                           در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را "

از صدای من اما فقط سکوتش مانده . سکوتم فریاد ناگفته هاست و ناگفته هایم شکل فریادها


3)
" پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی است
که آزادی را
به لبان بر آماسیده

گل سرخی پرتاب می کند؟ "


من اما در پشت این بی رنگی ها ، رنگین کمانی نهان می بینم

  

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند   چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند "


نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 29 خرداد 1388 ساعت 13:03

ملت عزیز ایران
شنبه راهپیمای عظیم مردمی به دعوت مجمع روحانیون مبارزدر سرتاسر کشور

در تهران از میدان انقلاب تا میدان آزادی با حضور میرحسین موسوی ، مهدی کروبی ، سید محمد خاتمی از ساعت 16 تا 18 در کمال آرامش وسکوت
در مراکز استانها وشهرها : از میادین اصلی شهرها

به امید تثبیت جمهوریت نظام وآزادی

ما رسانه نداریم رسانه ما قلبهای به هم پیوسته من وشماست ملت عزیز ایران
شنبه راهپیمای عظیم مردمی به دعوت مجمع روحانیون مبارزدر سرتاسر کشور

در تهران از میدان انقلاب تا میدان آزادی با حضور میرحسین موسوی ، مهدی کروبی ، سید محمد خاتمی از ساعت 16 تا 18 در کمال آرامش وسکوت
در مراکز استانها وشهرها : از میادین اصلی شهرها

به امید تثبیت جمهوریت نظام وآزادی

ما رسانه نداریم رسانه ما قلبهای به هم پیوسته من وشماست

دمدمی 30 خرداد 1388 ساعت 15:12 http://daam.blogsky.com

دلم را روزگار گرفته... تا کی جانم را اینها بگیرند.

رفیق تموم راه 3 تیر 1388 ساعت 07:52

ای بابا کلید کردیا.بیا شاد باشیم نیومد تا نشکنه.

[ بدون نام ] 31 فروردین 1389 ساعت 20:58

سلام اقای امینی مطالب خوبی بود با آرزوی موفقیت در کلیه امور زندگیتان.امیر و اقای سینایی

[ بدون نام ] 11 مرداد 1389 ساعت 12:51

صورت گر نقاشم هر لحظه بتی سازم ،وآنگه همه بتها را در پیش تو بگدازم، صد نقش در انگیزم باروح در آمیزم ،چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم ،مردک این خزولات و جفنگیات چیست که سر هم کرده ای،ای کپه گل

همش همین 11 مرداد 1389 ساعت 13:07

ای سکوتت فریاد ناگفته هاوناگفته هایت شکل فریادها،ارواح عمه ام،چندی پیش تر در مقوله ی مقالاتت بسنده کردیم،خطابه ای پر خطا از بهر خطاب کردن شما بود،قلممان تاب نوشتن ندارد،همین بس که چشممان را گرفتی به جهت نوکری.نکته ی بارزدر نوشته های شما درد بی زنیست،زودتر برای خود همسری اختیار کنید،دیگر عرضی نیست،فرمان بردار باشید برای دستورات بعدی.

همش همین 14 مرداد 1389 ساعت 14:54

نکته ی بارز دیگر در نوشته های شما ،فرهنگ اصیل کپی برداریست و کپی هایت با اصل برابری می کند،دست به قلمت از روی نوشته های دیگران بسیار عالی و گران سنگ است،فرهنگ مونتاژ برداری از نوشته های دیگران را استادی البته به لطف و همیاری و همدلی دیگران.ان شاء الله روزی برسد که در صنعت نوشتن خود کفا شوی البته نه به لطف و همیاری و همدلی دیگران.

همش همین 16 مرداد 1389 ساعت 11:58

ای جاهل ،ای جهل مرکب،ای فرهنگ برهنگی،ای فرهنگ پوشالی،ای خار مغیلان،ای باد شرطه،برو و خود را از جهل مرکبت رهایی بخش و جهل لیلایی شو:ای خوش آن جهلی که لیلایی شوی،هر نفش لاهوی اللهی شوی
به جای اینکه گریبان خودت و گریبان دیگران را بگیری،برو و گریبان جهان را بگیر:بگیری گر گریبان جهان را،توانی یافت اسرار نهان را
انگشت کوچک باش و همچون شصت وشاهد دعوی بزرگی مکن تا لایق انگشتر شوی:
شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
برو آدم شو ،گرچه برایت سخت است.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
و ای عنصر نامطلوب و غیر قابل تجزیه در طبیعت:
پند من بشنو به جز با نفس شوم بد سرشت
با همه عالم مدارا کن کمال این است و بس.

همش همسن 16 مرداد 1389 ساعت 14:20

ای نگارنده ی جفنگیات و خزولات و شروریات،ای شرور در قالب ادبی،ای شعر بدون قافیه،همانند شعری که به تنگ آمدی،شاعری هستی که به جفنگ آمدی.ای قوری ز قلم ،قلم ز قوری،دست از این افکار مخمل گونه ی مخملی خونه ی مادر بزرگه بردار و چون زی زی گولو متغییر باش.قصدت این است که جهل مرکبت را در عدن ابد پارادایس کنی،ای متناقض نما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد