حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

نوروز ، روز نو

یا لطیف

1. از دوران کودکی علاقه زیادی به عید نوروز  داشتم. به ایام عید که نزدیک میشدیم مدرسه تعطیل می شد(چه لذتی از این بالاتر) ، لباس نو گیرمان می آمد ، خوراکیهای خوشمزه نصیبمان می شد ، عیدی می گرفتیم و با بچه های فامیل خوش بودیم و اگر خطایی میکردیم والدین به بهانه عید تنبیه نمی کردند و می بخشیدند. انگار همه دنیا را یکجا بدست می آوردیم . لحظه های نابی بود که دیگر تکرار نمی شود . "یادش بخیر"

2. نوروز با نو شدن طبیعت همراه است . کاش با تازگی طبیعت انسانها هم تازه می شدند . کاش با نوروز، روزگار نوی مردمان هم آغاز می شد .  

3. آغاز سال جدید را صمیمانه تبریک عرض میکنم و امیدوارم در سال جدید بهترین لحظات زندگی را تجربه کنید .

انسانم آرزوست

یا لطیف

1. گاهی آنقدر اتفاقات زندگی سخت و پیچیده میشود که از ادامه راه دلسرد می شوی و قدرت تصمیم گیری را از دست می دهی . تو می مانی با دنیایی از استیصال و درماندگی . دائم خاطرات بد زندگی رو در ذهن مرور می کنی آنچنان که ترجیح می دادی هچوقت متولد نمی شدی . از این لحظات در زندگی کم نداشتم . آیا راه گریزی از این وضع هست؟

2. در جامعه امروز انسانیت کمتر دیده می شود . میدان تزویر و ریا ، شلوغ و پرهیاهوست . با این شرایط "اخلاق مدار بودن" همتی بلند می خواهد .

     دی شیخ با چراغ همی​گشت گرد شهر      کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

3. داشتن یک همنفس در زندگی برای آدم یک فرصت است . کسی که " جلد " تو باشد . کسی که آینه ای برای تو باشد . پیدا کردن کسی با این مشخصات در این آشفته گی یک فرصت در زندگی ست .

اعتراض یا مناجات؟

یا لطیف

1. این روزها ، روزهای فکر کردن به زندگی و مرگ برای من است . شاید این تصور به دلیل شرایط فعلی زندگیم باشد که روزهایی توام با خوف و رجاء رو می گذرانم . حسی در هم تنیده از امید و حسرت با من همراه شده است . اتفاقاتی که رخ می دهد باعث شده که با حالتی اعتراض گونه به خدا بگویم : چرا آنقدر فرصت زندگی کردن را بر آدمیان تنگ گرفته ای که در وقت بی وقتی باید رخت بببندی و بروی؟ چرا این ضربه را در ناباوری بر پیگر ما میکوبی؟

2. نمی دانم که به خدا اعتراض می کنم یا مشغول مناجات با او هستم؟ اعتراض در برابر خالق معنی می دهد؟ به هر حال هر چه هست زمان برای زندگی کردن بسیار کوتاه و گذرا ست . شاید ارج و اهمیت زندگی هم در همین موقتی بودن آن باشد ؟

3. شما چه اعتراضی به خدا دارید؟

جبر و اختیار

یا لطیف

۱. دیشب داشتم به موضوعات متناقضی که گاه در زندگیمان رخ می دهد فکر میکردم . و اینکه اکثر مردم در جایگاه واقعی خود قرار ندارند و مجبورند بر خلاف روحیه و توانمندی و کارایی خود در موقعیت های تحمیلی و اجباری قرار بگیرند . در مورد این اجبار و تحمیل نیز باید گفت شرایط زندگی در وضیعت فعلی و فشارهای اقتصادی انسان را در یک اجبار خودخواسته قرار می دهد . اجبار به تامین اقتصادی و گذراندن زندگی بدون شور و بدور از آرمانها. "زندگی کردن از سر اجبار زنده بودن"

۲. موقعیت های متضاد در رفتار آدم های جامعه نیز فراوان یافت میشود . در کنار من کسی هست که اعمال مذهبی و دینی را طوری انجام میدهد که این تصور ایجاد میشود که این آدم هیچوقت در زندگی به سمت معصیت نرفته است . اما پس از اتمام نماز و مناجات و قرآن و ... به کارهایی دست میزند که آدم از بیان کردن آن حتی در این فضای مجازی نیز شرمنده میشود! قضاوت آن با شما

۳. از کسانی که "به تظاهر تزویر می کنند" تا گذران زندگی کنند متنفرم . تلخ تر آنکه این جنس رفتارها در افراد رو به افزایش است که انعکاس آن را در جامعه فعلی می بینیم . تحمل کردن این آدم های سخیف و بی ارزش هم یکی از همان اجبارهای این زندگی اجباریست . چه کنیم با این همه اجبار!؟

 

تولد

یا لطیف

۱. همیشه گفتن و نوشتن برام مهم و ارزشمند بوده و هست . قرار گرفتن در یک محیط سخت و اجباری٬ شوق نوشتن دوباره و گفتن از خودم و دیگران رو برام تازه کرد.

۲. واقعیتی که برام وجود داره اینه که از محاکات خودم در فضای مجازی اینترنت انرژی میگیرم .این مسئله دلیل دیگه ای برای نوشتن دوباره ست

۳. وبلاگ دریچه یست که از طرف خودت رو به یک فضای جدید باز میکنی. معتقدم نوشتن در اینترنت هم فرصتی هست برای به چالش کشیدن خودت و هم مجالی برای نقد دیگران . در وبلاگ از محدودیتهای نوشتن در جراید هم خبری نیست . باید قدر این فرصت جدید رو درک کرد و به خوبی ازش استفاده کرد. پس فرصت جدید گفتن و نوشتن مبارک