حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

حریر

حدیث نفس یک جوان بی پناه

صدا،سکوت و دیگر هیچ

یا لطیف

۱. مدتهاست که یک سوال را با خودم مرور میکنم : آیا ما فرصت و توان ایجاد زندگی بر مبنای علایق خود را داریم یا باید تن به اجبار زندگی کردن بدهیم ؟ پاسخ به این سوال بستگی به روحیه و نحوه نگرش شخص به خود مقوله زندگی دارد اما قطعا ظرفیت مقابله با چالشهای زندگی برای همه یکسان نیست . من هیچوقت با اجبار سر سازگاری نداشتم و با هر نوع تحمیل جنگیدم . من معتقدم انسان باید در مسیر آرمانها و خواسته هایش حرکت کند که اگر غیر از این باشد در برابر خود مغلوب میشود . من با این باور سالهاست که نفس میکشم .

2. با وجود این نگرش در من ، هیچوقت به آرمانهایم در زندگی نرسیدم . همیشه از قدم برداشتن در راه علایقم بازماندم و از ترس آینده در حال متوقف شدم . امروز مانده ام منتظر تا کی این قاعده دگر شود .

3. به تعبیر زیبای احمد شاملو " ما بی چرا زندگانیم "

نظرات 1 + ارسال نظر
دمدمی 29 فروردین 1388 ساعت 23:43 http://www.daam.blogsky.com

نقل می کنند از انشتین که وقتی بر قله های فیزیک نوین ایستاده بود گفت: دوست داشتم کفاش شوم.
عمریست ما در پی رسیدن به علایق و آرمان ها هستیم و می ترسیم که زمان باقی مانده کفاف فتح حتی یکدامشان را هم ندهد. اما به نظر تو اینها چه اهمیتی دارد؟ این آرزوها و خواهش ها واقعا متعلق به ما هستند؟ آنها از کجای در ذهن ما جاخوش کرده اند؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد