یا لطیف
۱. مدتهاست که یک سوال را با خودم مرور میکنم : آیا ما فرصت و توان ایجاد زندگی بر مبنای علایق خود را داریم یا باید تن به اجبار زندگی کردن بدهیم ؟ پاسخ به این سوال بستگی به روحیه و نحوه نگرش شخص به خود مقوله زندگی دارد اما قطعا ظرفیت مقابله با چالشهای زندگی برای همه یکسان نیست . من هیچوقت با اجبار سر سازگاری نداشتم و با هر نوع تحمیل جنگیدم . من معتقدم انسان باید در مسیر آرمانها و خواسته هایش حرکت کند که اگر غیر از این باشد در برابر خود مغلوب میشود . من با این باور سالهاست که نفس میکشم .
2. با وجود این نگرش در من ، هیچوقت به آرمانهایم در زندگی نرسیدم . همیشه از قدم برداشتن در راه علایقم بازماندم و از ترس آینده در حال متوقف شدم . امروز مانده ام منتظر تا کی این قاعده دگر شود .
3. به تعبیر زیبای احمد شاملو " ما بی چرا زندگانیم "
نقل می کنند از انشتین که وقتی بر قله های فیزیک نوین ایستاده بود گفت: دوست داشتم کفاش شوم.
عمریست ما در پی رسیدن به علایق و آرمان ها هستیم و می ترسیم که زمان باقی مانده کفاف فتح حتی یکدامشان را هم ندهد. اما به نظر تو اینها چه اهمیتی دارد؟ این آرزوها و خواهش ها واقعا متعلق به ما هستند؟ آنها از کجای در ذهن ما جاخوش کرده اند؟